انگل های دانایی
در جایی که چیزی جدی گرفته نمی شود دانش به بار می نشیند. آدمی بر بنیاد سودمندی رفتار می کند. سودمندی یعنی تبلور و بازتاب رذیلت ها. تنها انسانی که رذل تر است بنیان گذار است و بقا و پاییدن اش اصلح تر.
دیدن، تاریخ مند است و بر شالوده ی تاریخ مندی، دیدن نیز کرانه مند بوده و متفاوت. هر تاریخی دیدن خود را می خواهد، بنابراین دیدن ها داریم و کرانه ها؛ نگرنده ها و منظرها و دیدگاه ها. تا جایی که دیده می بیند قلمرو دانش است و باید پرده برافکند و با هویدایی دید. دانش یعنی رخ نمودن و آشکاری. این یکی از بن های دانش است. هر چیز پوشیده و گنگ در قلمرو دانش نمی گنجد. انگل های دانایی هماره گنگ هستند و پیچیده. تو در تو هستند. افسانه ها (اساطیر)، خوی ها و منش ها (اخلاق)، ماوراء الطبیعه و فضیلت ها همه و همه انگل های دانایی اند و چه بسا دانش دروغین می آفرینند. دیدگان را تار می کنند. دانش دروغین همان فضیلت است که همواره در پرده و محجوب است. تاریک و کدر است و چرک...