دانش انسانی

هنگامی که کسی می پرسد فلسفه به چه کار می آید، پاسخ باید ستیزه جویانه باشد، چرا که پرسش کنایه آمیز و نیش دار است. فلسفه نه به دولت خدمت می کند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغه های دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوه ی مستقری در نی آید. کار فلسفه ناراحت کردن است.
فلسفه ای که هیچ کس را ناراحت نکند و با هیچ کس ضدیت نورزد فلسفه نیست.
کار فلسفه آزردن حماقت است، فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل می کند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستی های اندیشه در تمامی اشکالش. آیا جز فلسفه رشته ای هست که به نقد تمامی رازآمیزگری ها، هر خاستگاه و هدفی که داشته باشند، همت گمارد؟
ژیل دلوز

برگرفته شده از humansciences.blog.ir

آخرین مطالب

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

دانش راستین

سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ق.ظ


شکل ادامه و پیوستگی محتوا است. فراگیرنده و پیرو محتوا است. هر گونه اندیشه ای «سمت تاریخی» ویژه ای دارد ولی نباید فراموش کرد که دانش راستین همان عینیت علمی تاریخ است. ساخته و پرداخته شدن دانش چیزی نیست جز برقراری نسبت میان خرد انسانی با جهان مادی. هر اندازه این نسبت راست تر باشد نوزایی و تولد شخصیت و تکامل ابرمرد پدید می آید. اگر زبانی ستودنی است به دلیل خدشه ناپذیری و پیوستگی در شفافیت است وگرنه گنگی دلتنگی آورد. کسانی که سرشتی کرامت بین و معجزه جو دارند فاقد ذهنی منطقی اند. در بهترین حالت سایه روشن های یک پدیده را می بینند. بهتر است بگویم پیرو منطق عاجزانه عجوزگان اند:

هم در اول عجز خود را او بدید

مرده شد دین عجائز برگزید

ماوراء الطبیعه و اسطوره ها و افسانه ها محصول کژتابی ذهن و زبان هستند. آنجا که از گفتن و دیدن باز می مانیم در فضایی مه آلود و ابری سکندری می خوریم. گفتن از گفت این تنها راه و روش دانش برین است. دانش های ناروشن و جسته گریخته از بی دانشی ناب بدتر است چرا که پدید آورنده انواع دعاوی و منشاء انواع گمراهی هاست. شمّ آدمی را مشوّب و پریشان می کند. اندوه زاست. چنین علم مضحکی به کار بوزینگان دانشگاهی و عالمان و فاضلان دلقک پیشه می آید. تنها دانش طبیعی راستین مانند باده فرح بخش و همانند باد گل بیز است و سخنی تازه و از بین برنده ی پراکندگی دل و هوش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۵۴
محمدرضا مختار

انگل های دانایی

دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۱۶ ق.ظ


در جایی که چیزی جدی گرفته نمی شود دانش به بار می نشیند. آدمی بر بنیاد سودمندی رفتار می کند. سودمندی یعنی تبلور و بازتاب رذیلت ها. تنها انسانی که رذل تر است بنیان گذار است و بقا و پاییدن اش اصلح تر.

دیدن، تاریخ مند است و بر شالوده ی تاریخ مندی، دیدن نیز کرانه مند بوده و متفاوت. هر تاریخی دیدن خود را می خواهد، بنابراین دیدن ها داریم و کرانه ها؛ نگرنده ها و منظرها و دیدگاه ها. تا جایی که دیده می بیند قلمرو دانش است و باید پرده برافکند و با هویدایی دید. دانش یعنی رخ نمودن و آشکاری. این یکی از بن های دانش است. هر چیز پوشیده و گنگ در قلمرو دانش نمی گنجد. انگل های دانایی هماره گنگ هستند و پیچیده. تو در تو هستند. افسانه ها (اساطیر)، خوی ها و منش ها (اخلاق)، ماوراء الطبیعه و فضیلت ها همه و همه انگل های دانایی اند و چه بسا دانش دروغین می آفرینند. دیدگان را تار می کنند. دانش دروغین همان فضیلت است که همواره در پرده و محجوب است. تاریک و کدر است و چرک...  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۱۶
محمدرضا مختار

دیدن و دانش

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ


دانش با مشاهده و دیدن آغاز می گردد. مشاهده عبارت است از پی بردن، دریافتن و آگهی یافتن از چیزها و رویدادها و پیوند میان آنها با دستیاری حواس (دریابنده های درست و راست) و به یاری ابزارهایی که بر دامنه و ژرف نگری، باریک بینی، نازک اندیشی و سنجش حواس می افزایند. مشاهده نخستین پله و فرودآمدنگاه پژوهش و دانایی است و تنها چیزهای مشاهده شدنی می توانند وارد قلمرو دانش شوند. دانش با چیزهایی که مشاهده شدنی نیستند، یعنی به گونه ای راست یا ناراست گیرنده ها و دریابنده های ما را متاثر نمی کنند کاری ندارد. بنابراین سخن، و بر خلاف انگاره ی نادرست مرسوم؛ که تنها شناختِ از راه دیدن را مشاهده می پندارند، آنچه از راه هر یک از حواس دریافت گردد گونه ای مشاهده است. شنیدن بانگ و آوا، چشیدن خوراک و نوشاک، بوییدن گل و بازشناختن زبری و نرمی، سردی و گرمی چیزها نیز همان مشاهده است.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۰۴
محمدرضا مختار

عبارتی از آنتی دورینگ

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۱۳ ق.ظ


 

انگلس در کتاب آنتی دورینگ می نویسد که:


«هیچ حقیقت دائم و لایتغیر اخلاقی و حق ثابتی وجود ندارد. زیرا به علت تغییرات زیر بنایی، نوع تصور انسان ها از «خوب» و «بد» تفاوت حاصل می کند، چه کلیه نظرهای اخلاقی نتیجه شرایط خاص اقتصادی عصر خویش اند.»

 


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۱۳
محمدرضا مختار

ترجمه ای از دکتر محمد باقر هوشیار

شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

... هان بنگر که چگونه
 از فرزانگی خود سرشارم
 چنان زنبوری که شهد بسیار
                                         گردآوریده باشد
دست هایی بایدم 
                          که بهر نیاز
                                          دراز گردد.


برگردان فرازی از کتاب چنین گفت زرتشت نیچه توسط زنده یاد دکتر محمد باقر هوشیار.
ای کاش این برگردان دقیق از دکتر هوشیار چاپ می شد که خود برگ زرینی بود از ترجمه ی یک متن عالی فلسفی. دکتر هوشیار معتقد بود کسی همچون حافظ باید تا نوشته های نیچه را ترجمه کند. وی مستقیم از زبان آلمانی کتاب را ترجمه کرده بود ولی انگار چاپ نشد که نشد. هزاران افسوس و دریغ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۵۱
محمدرضا مختار