دانش انسانی

هنگامی که کسی می پرسد فلسفه به چه کار می آید، پاسخ باید ستیزه جویانه باشد، چرا که پرسش کنایه آمیز و نیش دار است. فلسفه نه به دولت خدمت می کند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغه های دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوه ی مستقری در نی آید. کار فلسفه ناراحت کردن است.
فلسفه ای که هیچ کس را ناراحت نکند و با هیچ کس ضدیت نورزد فلسفه نیست.
کار فلسفه آزردن حماقت است، فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل می کند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستی های اندیشه در تمامی اشکالش. آیا جز فلسفه رشته ای هست که به نقد تمامی رازآمیزگری ها، هر خاستگاه و هدفی که داشته باشند، همت گمارد؟
ژیل دلوز

برگرفته شده از humansciences.blog.ir

آخرین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

مزه ی شک

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۸ ب.ظ


عین القضاة همدانی می گوید:

 

«روزی هزاران جنازه به گورستان می برند که حتی یکی از آن ها مزه ی شک را نچشیده است.»

 

(نامه ها: نامه 72)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۸
محمدرضا مختار

خرنامه

پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۲ ب.ظ

در زمان لویی پانزدهم و صدارت دوک دوبورین، یکی از آن وزیرپرسید:

«چرا مردمان قابل را در امور دولت دخالت نمی دهی، و اشخاص بی سر و پا و مجهول الحال را مدیر ادارات دولتی می نمایی؟»

وزیر پاسخ داد:

«من تو را عاقل می دانستم و حسن ظنی به مشاعر تو داشتم حالا فهمیدم که به خطا رفته بودم. مرد عزیز، من صدارت را به جهت شخص خود می کنم نه برای دولت، خودخواهم نه دولتخواه. چون در خود آن لیاقت و استعداد را نمی بینم که از روی استحقاق به مقام منیع صدارت نایل گردم، صدارت را تنزل داده با وضع پست خود برابر می نمایم. اشخاص بزرگ عاقل را اگر شریک خود سازم و دخالت دهم، کم خردی و نادانی خود من ظاهر شود. پس اشخاص پست ناقابل را بر سر کارها می گذارم تا خود بر آنها تفوق داشته باشم».


قسمتی از متن خرنامه نوشته محمد حسن خان اعتماد السلطنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۲
محمدرضا مختار